باران مهر

باران مهر

قلب مامان و بابا تنها به عشق تو می تپد دخترم باران مهر
باران مهر

باران مهر

قلب مامان و بابا تنها به عشق تو می تپد دخترم باران مهر

تابلوی هتل

با بارانمهر سوار ماشین بودیم و اون تابلوهای توی خیابون رو میخوند مغازه بچه گانه مامانگانه گوشت فروشی خانه فروشی سوار اتوبوس شدن تا رسیدیم به تابلوی کنار هتل ماهان فکر میکنید اون رو چیخوند؟

در خیابان تخت نگذارید بخوابید

چادر مشکی

مامان جون اعظم و باباجون این هفته رفتند مشهد و از باران مهر خواستن خودش سوغاتش رو انتخاب کنه و اون چادر سیاه آستین دار و مقنعه خواست. حالا که اینها رو داره خیلی خوشحاله.

مرسی باباجون مامان جون

دو ستاره

باران مهر توی کلاس موسیقی هفته گذشته خیلی خوب بود آهنگ ابر سفید رو خیلی خوب زد و خوند متاسفانه بقیه بچه ها خوب نبودند خانم جعفرپور از همه خواسته بود براش دست بزنن و باران مهر دو برچسب ستاره جایزه گرفت. خیلی خوشحال شد و اونها رو باهم چسبوند توی کتابش. 

داستان تاثیر گذار

دیشب برای باران مهر قصه میگفتیم باباش خرس شده بود و باران مهر دخترکوچولویی که توی جنگل گم شده بود و به خرس کمک کرده بود تا سکسکه اش بند بیاد و آقا خرسه بهش گل داده بود و کمک کرده بود برگرده خونه. اخر داستان گفتم خرسه اومد پشت پنجره دخترکوچولو رو ببینه گفتم بزار داستان رو خنده دار کنم بنابراین گفتم پدر دختر وارد اتاق شد بعد خودم یعنی پدر شدم و دستم رو مثل تفنگ گرفتم جلو. یهو باران مهر جیغ زد از تموم وجود و فریاد زدو با سرعت گفت نه بابایی این آقاخرسه دوستمه کمکم کرد بهم گل داد اونو نکش نکش. 

مثل اینکه واقعا تو داستان غرق شده بود

اولین جلسه کلاس موسیقی

سه شنبه باران مهر رو بردم برا تست کلاس موسیقی . خیلی خوب بود اولش ریتم پا رو درست نمیگرفت ولی بعد با ریتم دست فوق العاده بود. خیلی دوست داشت. یه همکلاسی شیطون به اسم مسعود هم داشت که باران مهر از کاراهاش تعجب کرده بود. بعدش رفتیم جزیره بازی از آمادگاه تا اونجا رو پیاده اومد به عشق ماسه بازی.