باران مهر

باران مهر

قلب مامان و بابا تنها به عشق تو می تپد دخترم باران مهر
باران مهر

باران مهر

قلب مامان و بابا تنها به عشق تو می تپد دخترم باران مهر

پستچی

توی کلاس باران مهر، یه خواهر برادر دوقلو هستند فلور و فرهنگ . دیشب باران مهر میگه من فرهنگ رو خیلی دوست دارم میگم خواهرش چی ؟فلور رو دوست نداری؟میگه خیلی نه . اخه اون پستچی اه. میگم یعنی چی؟میگه خوب هی خبر میبره اون طرف میاره این طرف.  خخخخ توی لغت نامه ی دخترم خبرچین وجود نداره بهترین لغتی که پیدا کرده پستچی بوده. 

اتلینا

باران مهر جمعه توی پارک از وسیله ورزش کمر خورد زمین و ارنج چپش مو برداشته . براش آتل بستن . بهش میگیم باران مهر اتلینا. خخخ. دیروز نرفت مدرسه. خاله فرشته زنگ زد کلی براش بوس فرستاد و گفت امروز حتما بره. دیشب موقع خواب گفت میخواستم ببینم میشه درحال چرخش دستگاهه بپرم پایین. گفت تازه میدونستم خطرناکه قبلش قرآن خوندم مامانی فکر کن اگه نخونده بودم چه بلایی سرم می اومد. 

قلک آرزو

مدرسه از طرف بیمه پاسارگاد بهشون یه قلک داده و یه کاغذ که باید روش با یه نقاشی بگن اگه قلکشون رو تا بزرگ شدن نگه داشته باشند با پولهایی که جمع شده میخوان چی بخرن. باران مهر یه ماشین شاسی بلند کشیده که روی باربندش کلی چمدون هست. یه آپارتمان چند طبقه . و یه سرسره که گفت میخوام بخرم بزارم توی حیاط خونه باباجون امیر اینا. برم اونجا بازی کنم. خخخ

اولیت اردو

امروز باران مهر برای اولین بار رفته اردو. برده بودنشون پارک باغ غدیر . از باشگاه برمیگشتم توی پارک قطارشون کرده بودن. دیدمش برام دست تکون داد و خنده از روی لباش محو نمیشد. امیدخدا همیشه دلش شاد باشه و پر از خاطرات زیبا.

اولین روز مدرسه

دختر گلم رفته پیش دبستانی معلمشون خانم فرشته آذری هست  .

موقع تعطیل شدن کلی گریه کرده که چرا اومدین دنبالم من میخواستم بازهم بمونم