-
روز معلم، مامان وظیفه شناس
یکشنبه 9 اردیبهشت 1397 16:50
امروز قرار بود هدیه ای رو که همه بچه های کلاس بارانمهر برای خانم مغربی گرفته بودند را با گل و شیرینی چند تا از مامانها ببرن مدرسه و یه جشن کوچک بگیرن. من متاسفانه سرکار بودم. دیشب برای بارانمهر کلی توضیح دادم که یه موقع ناراحت نشه من نیستم. ولی باز موقع خواب با ناراحتی گفت باهات قهرم. دلم گرفت صبح توی دانشگاه ساعت...
-
اولین اجرای پیانو
پنجشنبه 24 اسفند 1396 19:45
دختر گلم پنجشنبه گذشته 17ام شب میلاد حضرت زهرا در سا لن حوزه هنری اجرا داشت و برای اولین بار با پیانو با گروه فلوت همنوازی کرد. آهنگ شکار آهو. خیلی زیبا بود و چشمهای من فقط با افتخار اشک ریخت. بارانمهرم امید دارم همیشه دلت شاد و لبهایت خندان باشد.
-
اجرای کنسرت دوم عصری با موسیقی
شنبه 18 آذر 1396 00:23
چهارشنبه گذشته بارانمهر در سالن سعدی حوزه هنری دومین اجرای موسیقیش رو داشت. خاله فرشته معلم پارسالش،آیلار کوچولو و خانوادش و خاله اکرم اینا هم اومدن. خانم مغربی نتونست بیاد. شب خوبی بود. بهت افتخار میکنم مامانی. شب قبلش هم رفتیم کنسرت 66 دست پیانو دکتر آربی . فوق العاده بود. بارانمهر کلی لذت برد با اینکه بدجور...
-
شب پیانو
پنجشنبه 23 شهریور 1396 23:54
امشب با بارانمهر رفتیم کنسرت دکتر آربی بابومیان تالار فرشچیان. بارانمهر کلی کیف کرد حسابی رفته بود تو حس. هیجان زده شده بود و مدام میگفت عالیه مامان خیلی قشنگه. روی یه کاغذ یه نقاشی هم از دکتر کشید و مدام دستش گرفته بود روی بالکون تا ببینه برگشتی هم رفتیم پایین گفتم دوست داری بهش بدی نقاشیتو؟ گفت مگه میشه خجالت میکشم...
-
دندون شیری
یکشنبه 19 شهریور 1396 12:53
چند وقت بود دندون بارانمهر شل شده بود ولی جرات نداشتیم براش بکنیمش غذا هم خوب نمیخورد. آخر هفته رفتیم لردگان عمه ها اونجا بودند درساهم دندوناش افتاده بود گفتم دندوناش خودش افتاد عمه گفت لق شده بود عمه معصومه کند براش. گفتم عمه معصومه دندون بارانمهر رو نگاه کن دست کرد تویه دهنش و یه دفعه کندش خیلی باحال بود بارانمهر...
-
تجربه سینما
یکشنبه 19 شهریور 1396 12:46
سه شنبه گذشته با بارانمهر و مامانی رفتیم بیرون بارانمهر کلی اصرار کرد بریم سینما. بهش گفتم فیلم طول میکشه حوصلت سر میره قبول نکرد. از ساعت 7ونیم بلیط گرفتیم سینما ساحل برا سانس 9 فیلم به وقت 5 عصر مهران مدیری مجبور شدیم توی چهارباغ یکساعتی رو سپری کنیم. تجربه اولین سینما براش فوق العاده بود الکی میخندید گفت حتما از...
-
خارج از کشور
سهشنبه 14 شهریور 1396 00:50
امروز تویه یه برنامه یه خانمی داشت از زندگیش توی آلمان تعریف میکرد یکساعتی باهم نشستیم و فیلم رو دیدیم کلی جاهای خوشگل رفت و کیف کرد اخر برنامه گفت امیدوارم از دیدن زندگی من لذت برده باشید یهو بارانمهر گفت شما داری لذت میبری ما کجا لذت ببریم. خخخخ بعد بابایی میگه خوب ماهم تو رو بزرگ تر شدی میفرستیم خارج برای درس و...
-
پیانو
دوشنبه 19 تیر 1396 18:47
بازانمهر کلاس پیانو رو با خانم مدرسی شروع کرد. فعلا که خیلی بهش خوش میگذره چون هفته ای دو روز خاله ستاره رو میبینه . هم فلوت هم پیانو. امیدوارم دختر کوچولوی ما به موزیسین فوق العاده بشه.
-
قایم موشک
شنبه 16 اردیبهشت 1396 00:01
امروز باران مهر داشت توی اتاقش رو تخت بازی میکرد منو بابایی هم توی سالن بودیم. بابایی هرچی صداش کرد جواب نداد . رفت توی اتاق بارانمهر نبود. همه جارو گشت و فریاد زد عصمت نیستش. آخرین بار کی دیدیش؟گفتم ده دقیقه پیش. همه جا روگشتیم و صداش میکردیم. اولش مطمئن بودم قایم شده ولی بعداز یه مدت ترسیدم. بابایی هم دستپاچه شده...
-
تواد 5 سالگی
چهارشنبه 15 دی 1395 16:21
امروز تولد گل مابود صبحی میگفت تولدم نیست چون برف نیومده. ظهر بابایی با یه شاخه گل رفت دم مدرسه دنبالش و من هم تادر رو باز کرد با برف شادی ازش استقبال کردم. کلی خندید.
-
پستچی
دوشنبه 10 آبان 1395 10:18
توی کلاس باران مهر، یه خواهر برادر دوقلو هستند فلور و فرهنگ . دیشب باران مهر میگه من فرهنگ رو خیلی دوست دارم میگم خواهرش چی ؟فلور رو دوست نداری؟میگه خیلی نه . اخه اون پستچی اه. میگم یعنی چی؟میگه خوب هی خبر میبره اون طرف میاره این طرف. خخخخ توی لغت نامه ی دخترم خبرچین وجود نداره بهترین لغتی که پیدا کرده پستچی بوده.
-
اتلینا
یکشنبه 2 آبان 1395 16:05
باران مهر جمعه توی پارک از وسیله ورزش کمر خورد زمین و ارنج چپش مو برداشته . براش آتل بستن . بهش میگیم باران مهر اتلینا. خخخ. دیروز نرفت مدرسه. خاله فرشته زنگ زد کلی براش بوس فرستاد و گفت امروز حتما بره. دیشب موقع خواب گفت میخواستم ببینم میشه درحال چرخش دستگاهه بپرم پایین. گفت تازه میدونستم خطرناکه قبلش قرآن خوندم...
-
قلک آرزو
دوشنبه 26 مهر 1395 11:12
مدرسه از طرف بیمه پاسارگاد بهشون یه قلک داده و یه کاغذ که باید روش با یه نقاشی بگن اگه قلکشون رو تا بزرگ شدن نگه داشته باشند با پولهایی که جمع شده میخوان چی بخرن. باران مهر یه ماشین شاسی بلند کشیده که روی باربندش کلی چمدون هست. یه آپارتمان چند طبقه . و یه سرسره که گفت میخوام بخرم بزارم توی حیاط خونه باباجون امیر اینا....
-
اولیت اردو
دوشنبه 26 مهر 1395 11:09
امروز باران مهر برای اولین بار رفته اردو. برده بودنشون پارک باغ غدیر . از باشگاه برمیگشتم توی پارک قطارشون کرده بودن. دیدمش برام دست تکون داد و خنده از روی لباش محو نمیشد. امیدخدا همیشه دلش شاد باشه و پر از خاطرات زیبا.
-
اولین روز مدرسه
یکشنبه 4 مهر 1395 15:05
دختر گلم رفته پیش دبستانی معلمشون خانم فرشته آذری هست . موقع تعطیل شدن کلی گریه کرده که چرا اومدین دنبالم من میخواستم بازهم بمونم
-
نمیتونی منو گیج کنی!
شنبه 2 مرداد 1395 12:25
دیشب موقع خواب گفتم بذار یکم باران مهر رو بزارم سرکار و گیجش کنم از یکی از نوستالژی های کودکیمون که برای حداقل یه هفته دستمون بهش بند بود استفاده کردم و سریع گفتم: باران مهر دوست من دوست داره با دوست تو که دوست داره با دوست من دوست بشه ،دوست بشه دوست داری با دوست من که دوست داره با دوست تو دوست بشه دوست بشی گفت:یه بار...
-
موبایل دوربین ندار
چهارشنبه 5 خرداد 1395 23:51
بابایی یه گوشی نوکیا خریده باران مهر خیلی تعجب کرده که دوربین نداره اون روز توی پارک بین فامیلها برگشت بلند گفت امیرحسین تاحالا گوشی دوربین ندار دیده بودی،؟؟
-
نمایشگاه نقاشی
پنجشنبه 26 فروردین 1395 23:17
باران مهر توی نمایشگاه نجوم به نقاشی کشیده بودکه برنده شد و بعد ازش خواستن یه نقاشی برای نمایشگاه بکشه. در نمایشگاه گالری سیتی سنتر. موضوع نقاشی باران مهر شهربازی بود. امروز افتتاحیه بود که با مامان باباجون خاله مژگان و علی رفتیم. دختر من یه هنرمنده کوچولو ه.
-
یک شعر
پنجشنبه 17 دی 1394 15:00
http://s6.picofile.com/file/8231552826/Voice_024.m4a.html
-
تولد 4 سالگی
پنجشنبه 17 دی 1394 09:32
سه شنبه تولد بارانمهر بود شیرینی برد کلاس موسیقی و بعد شب توی خونه جشن گرفتیم کلی هدیه گرفت و طبق سفارشش یه کیک کیتی هم داشت با کلی ترقه و فشفشه. دست همه درد نکنه . شمعش رو یه بار شکست کلی گریه کرد و بابایی دوباره رفت براش شمع خرید.
-
تابلوی هتل
دوشنبه 14 دی 1394 11:58
با بارانمهر سوار ماشین بودیم و اون تابلوهای توی خیابون رو میخوند مغازه بچه گانه مامانگانه گوشت فروشی خانه فروشی سوار اتوبوس شدن تا رسیدیم به تابلوی کنار هتل ماهان فکر میکنید اون رو چیخوند؟ در خیابان تخت نگذارید بخوابید
-
چادر مشکی
پنجشنبه 3 دی 1394 18:46
مامان جون اعظم و باباجون این هفته رفتند مشهد و از باران مهر خواستن خودش سوغاتش رو انتخاب کنه و اون چادر سیاه آستین دار و مقنعه خواست. حالا که اینها رو داره خیلی خوشحاله. مرسی باباجون مامان جون
-
دو ستاره
پنجشنبه 3 دی 1394 18:37
باران مهر توی کلاس موسیقی هفته گذشته خیلی خوب بود آهنگ ابر سفید رو خیلی خوب زد و خوند متاسفانه بقیه بچه ها خوب نبودند خانم جعفرپور از همه خواسته بود براش دست بزنن و باران مهر دو برچسب ستاره جایزه گرفت. خیلی خوشحال شد و اونها رو باهم چسبوند توی کتابش.
-
داستان تاثیر گذار
یکشنبه 8 آذر 1394 19:30
دیشب برای باران مهر قصه میگفتیم باباش خرس شده بود و باران مهر دخترکوچولویی که توی جنگل گم شده بود و به خرس کمک کرده بود تا سکسکه اش بند بیاد و آقا خرسه بهش گل داده بود و کمک کرده بود برگرده خونه. اخر داستان گفتم خرسه اومد پشت پنجره دخترکوچولو رو ببینه گفتم بزار داستان رو خنده دار کنم بنابراین گفتم پدر دختر وارد اتاق...
-
اولین جلسه کلاس موسیقی
پنجشنبه 23 مهر 1394 09:45
سه شنبه باران مهر رو بردم برا تست کلاس موسیقی . خیلی خوب بود اولش ریتم پا رو درست نمیگرفت ولی بعد با ریتم دست فوق العاده بود. خیلی دوست داشت. یه همکلاسی شیطون به اسم مسعود هم داشت که باران مهر از کاراهاش تعجب کرده بود. بعدش رفتیم جزیره بازی از آمادگاه تا اونجا رو پیاده اومد به عشق ماسه بازی.
-
یک شب سخت
چهارشنبه 15 مهر 1394 22:35
دوشنبه شب باران مهر حالش خیلی بد شد . یه شب کلینیک بستری بود حالا خداروشکر حالش بهتره. گفت عکسش بگیرم بذاره برا مامان جوناش . ایشاله همه کوچولوها حالشون خوب باشه.
-
پشمک
چهارشنبه 8 مهر 1394 10:58
تجربه اولین پشمک، برای باران مهر فوق العاده بود .
-
نقش پروانه
سهشنبه 3 شهریور 1394 12:10
رفته بودیم نمایشگاه . یه خانمی صورت بچه ها رو نقاشی می کرد . باران مهر هم که معلومه عشق این کارهاست. و خودش نقش پروانه رو انتخاب کرد خیلی خوشگل شدی دختر گلم درست مثل پروانه ها شدی شاد و صورتی.
-
روزی برای دخترا
سهشنبه 27 مرداد 1394 12:38
برای روز دختر باران مهر کلی ذوق زده بود چون صبح که چشماش رو باز کرد بوسیدمش و گفتم روزت مبارک دخترم و تا ظهر مدام از تلویزیون میشنید که دخترا روزتون مبارک . کلی درموردش سوال کرد. ظهر که بابایی اومد براش یه هدیه که فوق العاده دوستش داره گرفته بود یه ساعت با طرح کیتی. برای همه توضیح داد که برای روز دختر این هدیه رو...
-
شعر دونفره
شنبه 24 مرداد 1394 22:13
این شعر رو با باران مهر دونفری ساختیم و با آواز هی تو خونه توماشین همه جا میخونیم زمستو....ن زمستو....ن میبره ر.....نگ گل.....ا رو میریزه ب...رگ درخت...ا رو میاره ا.....برای زیبارو میباره ب....فای کو....چیکو میاره ب.....اران م.....هرو میذاره ت.....و دل مامانو... جاهایی که نقطه هست حرف قبلی کشیده خونده میشه . اینقد...