باران مهر

قلب مامان و بابا تنها به عشق تو می تپد دخترم باران مهر

باران مهر

قلب مامان و بابا تنها به عشق تو می تپد دخترم باران مهر

داستان

دیشب برا باران مهر قصه چوپان دروغگو رو گفتم بعد گفت حالا من یه قصه میگم

یه نی نی کلاغه بود از مامان بابا آجی داداش دور شده بود قار قار می کرد یه موشک اومد گفت چی شده گفت می خوام برم پیش مامانم اینا موشک گفت ببرمت گفت ببر موشک گفت سوار شو گفت من که نمی خوام بیام موشک گفت الکی گفتی 

خندید گفت  اره می خوام بیام  سوا موشک شد رفت پیش مامانش.قصه ما همین بود

نظزتون چیه فوق العاده نیست قربونش برم

نظرات 1 + ارسال نظر
مژگان سه‌شنبه 6 آبان 1393 ساعت 14:12

سلام استعداد باران جونم از مامانش بیشتره.

استعدادش به مامانش رفته جمله درست تری می باشد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.